ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

چند روزی است آنقدر از خودم دور شدم که باورش برای خودم هم سخت شده
انگار یه جور دگردیسی
همون دگر دیسی که یه کرم ابریشم را به پروانه تبدیل می کنه 


و بعضی وقتها تا این دگردیسی به پایان برسه برای روزهای خزیدنم دلتنگ می شوم 

 

یه نوع ترس همراهم شده ترس از ماندن در این پیله 

 

ترس نرسیدن  

از اینجا مانده شده و از آنجا رانده 

اینکه اینقدر شتاب کنم و یا کند باشم که هرگز تا پایان راه را سپری نکنم
دوست دارم زندگی را مز مزه کنم زیر زبانم
با تمام مزه .... 

 

 

...وبرای تو و تقدیم به تو

امتحان

گاهی بدون آنکه دری را امتحان کنیم به دنبال کلیدش می گردیم.... 

درهای ملکوت همیشه باز است

تک بیت

به یزادن که گر ما "خرد" داشتیم.........  

کجا این سرانجام "بد" داشتیم........... !

امید

عشق جز خون جگر خوردن نبود 

جز به شام بی کسی مردن نبود 

غربت من از شب غمگین من 

این همه زخم از دل بی کین من 

دست نومید مرا امید باش 

روز تاریک مرا خورشید باش