-
دختری که خون می گرید +عکس
جمعه 29 آذرماه سال 1392 11:09
بیماری های نادر و عجیب هر ساله کودکان و بزرگسالان مختلفی را به خود مبتلا می کنند. این بیماری ها گاهی اوقات از همان بدو تولد وجود دارند اما زمانی نیز هست که کاملا ناگهانی و اتفاقی ایجاد می شوند. زندگی کردن با این بیماری های نادر بسیار سخت و طاقت فرساست. به گزارش باشگاه خبرنگاران، "دلفینا سدنو" دختری 19 ساله...
-
قبل از گرفتن "عکس" این میوه را بخورید
جمعه 29 آذرماه سال 1392 11:07
پژوهشگران در یک تحقیق بسیار مهیج دریافتند که خوردن پنج وعدهی غذایی سالم در هر روز به همراه میوه و سبزیجات تازه باعث افزایش شانس "موفقیت" افراد برای "ازدواج "میشود. گفتنی است براساس این تحقیق خوردن میوه و سبزیجات به طور مرتب باعث ایجاد چهرهای زیباتر و افزایس "قدرت بدنی" و سلامت بیشتر در...
-
تقویت "حافظه" با چند ماده جادویی
جمعه 29 آذرماه سال 1392 11:06
دکتر پیام فرح بخش متخصص تغذیه در خصوص راهکارهایی برای تقویت حافظه گفت: میوههایی مثل آلو، انگور، کشمش، آلبالو، زغال اخته، سیر، اسفناج، تربچه، انواع کلم، گوجه و انواع توتها به حافظه کمک می کنند. وی در ادامه افزود: درعوض مصرف چربیهای اشباع و مواد غذایی که جذب آهن را در بدن پایین میآورند از قبیل اسنک ها که با روغن...
-
ماساژ برای این افراد ممنوع است!
جمعه 29 آذرماه سال 1392 11:04
ماساژ، در مواردی باعث بدتر شدن بیماری، تخریب ناخواسته بافتی و حتی پیشرفت یک بیماری میشود، که در این صورت انجام هر گونه ماساژ باید تحت نظر پزشک صورت گیرد. دکتر غلامرضا رئیسی، متخصص طب فیزیکی و توان بخشی و استاد دانشگاه تهران، گفت: ماساژ در مواردی باعث بدتر شدن بیماری، تخریب ناخواسته بافتی و حتی پیشرفت یک بیماری...
-
کبد چرب بمب ساعتی در بدن انسان
جمعه 29 آذرماه سال 1392 11:03
کبد چرب هم یکی از همین بیماری هاست؛ بدون علامت، اما شایع و مهم. البته جالب است بدانید روش های درمان و پیشگیری از بروز کبد چرب هم خیلی سخت و پیچیده نیست. فقط باید کمی بیشتر به فعالیت های جسمی و رژیم غذایی تان توجه کنید. کبد، عضو مهمی است که اگر به هر دلیلی از کار بیفتد، خطراتی جدی فرد را تهدید می کند و ادامه زندگی بدون...
-
چندش تین بیماری
جمعه 29 آذرماه سال 1392 11:01
بیماری های مختلفی در دنیا هستند که نشانه اصلی آن ها تهوع و بهم خوردن حال فرد است. در این حالت تمام آنچه در معده فردی قرار دارد خارج شده و مشکلات بسیاری را به بار می آورد. تقریبا تمام انسان های دنیا از رسیدن به این مرحله بیزار هستند و آن را چندش آور می دانند. "جایدی پیت" دختری انگلیسی است که دچار یک بیماری...
-
شب یلدا
جمعه 29 آذرماه سال 1392 10:51
در لغت نامه دهخدا درباره این سنت کهن چنین آمده است: «یلدا لغت سریانی است به معنی میلاد عربی» و چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می کرده اند،از این رو بدین نام نامیده اند.باید توجه داشت که جشن میلاد مسیح که در 25 دسامبر تثبیت شده طبق تحقیق در اصل جشن ظهور میترا بوده که مسیحیان در قرن چهارم میلادی آن را روز تولد عیسی...
-
آمدم اما نبودی...!
جمعه 29 آذرماه سال 1392 10:49
آمدم خانهات. تو اما نبودی... تو نبودی. هیچکس نبود و زخمهایت را با نقاشیهای کودکانه پوشانده بودند. دل آدم میگیرد. لالهزار بغض کرده و بیمارستان امیراعلم شرمنده است. اینجا اگر پلاک نداشت، اگر در نداشت و اگر حتی دیوار نداشت، باز هم خانهی تو بود. کسی تو را از یاد نمیبرد. اگر یک روز از پرلاشز به خیابان سعدی بیایی،...
-
سکس و اینترنت!
جمعه 29 آذرماه سال 1392 10:47
داستان از آنجا شروع شد که چند وقت پیش پای تلویزیون (همون صداوسیما) نشسته بودم و به یکی از سخنرانیها در مورد رابطه بین جنسهای مخالف (زن و مرد یا دختر و پسر) گوش میکردم. صحبتهای ایشان به جذابیت بین دخترها و پسرها و اینکه در حال حاضر موضوع Sex جذابترین و پربینندهترین موضوع در اینترنت در دنیاست، کشیده شد. اونجا بود...
-
نمازم راشکسته می خوانم..
جمعه 29 آذرماه سال 1392 10:44
ایـن روزهـــــا نمـازم را شکسته میخــــوانم ! فرسخ ها دور افــــتــــاده ام از چشــــمانت
-
من!!!
جمعه 29 آذرماه سال 1392 10:42
گفت:بگو ضمایر را گفتم:من من من گفت:فقط من؟ گفتم:بقیه را اعتباری نمانده
-
نسیم
جمعه 29 آذرماه سال 1392 10:41
نسیم ، دانه را از روی دوش مور انداخت. مور دوباره دانه را برداشت و گفت : خدایا ، گاهی یادم می رود که هستی کاش بیشتر نسیم بوزد.
-
کمان
جمعه 29 آذرماه سال 1392 10:40
به تعظیم مردم این زمانه اعتماد نکن ... تعظیم آنان همانند خم شدن دو سر کمان است که هر چه بهم نزدیکتر شوند تیرش کشنده تر است
-
هنوزهم...!
جمعه 29 آذرماه سال 1392 10:38
هنوز هم دلم می گیرد گاهی حتی اگر یک عالمه هم برف آمده باشد و تو با آن آدم برفی درست کنی. من هنوز هم دلم میخواهد پشت شیشه بایستم و با یک لیوان چایی این آهنگ را بشنوم و دیگر هیچ ...
-
اولش...!
جمعه 29 آذرماه سال 1392 10:36
شیر شد هر کس کنارت، خط بکش بر باورش سکه را این بار برگردان به روی دیگرش دور خود چرخید،در راه تو هر کس پا گذاشت دایره فرقی ندارد این سرش با آن سرش گاه در هر حالتی یکرنگ بودن خوب نیست مثل تقویمی که با تو زرد شد سرتاسرش حال تو چون حرکت تقویم سال شمسی است اولش با روی خوش می آیی اما آخرش...
-
تظاهر
سهشنبه 26 آذرماه سال 1392 19:50
این روزهایم به تظاهر گذشت تظاهر به خوشبختی تظاهر به بودن تظاهر به خنده خسته میشوم از این لبخند بیهوده بغضی که در صدایم پیچیده و بوی عطری که مدام نبودنت را یاداوری میکند نا ارامم این بغض لعنتی مرا خفه میکند
-
حوالی صدای تو
یکشنبه 17 آذرماه سال 1392 18:57
محکم بودنت واژهها را به شعر ردیف میکند، فرماندهی کن بر سر این لکشر بیسروته ! با دستانت بیا و دستپاچگی را از انگشتانم پس بگیر مستیات را از چشمانم تصمیم را از قلبم و حرفِ آخر را از نفسهایم. . .
-
هایکو
دوشنبه 11 آذرماه سال 1392 08:51
گفت: برو بچه آدم شو؛ پدر پسرک رفت و قابیل شدش
-
یادم تورافراموش
دوشنبه 11 آذرماه سال 1392 08:48
بنام خالق عشق ، سلطان با سخاوت فرمانروای گیتی، یزدان با عدالت شاعر «جنت » سُرا ، راوی نظم بهشت دانای هر حکایت ، قادر بی نهایت آورده اند گویا صدا صدای نعره ست یک شاخه که شکسته افتاده روی صخره ست آنجا کنار صخره ، جنگلی بکر و زیبا ست مردی فتاده بیهوش ، اندر میان دره ست درنیمه شب ز سرما و از درد آمد بهوش از خاطرات ذهنش...
-
دختری بادوشاخه ارکیده!
دوشنبه 11 آذرماه سال 1392 08:45
لابلای دویست همشهری دختری با دو شاخه ارکیده ساکن شهرکی که آشفته کوچه پس کوچه ایی که گندیده آدمک های گیج و وا رفته چهره های عبوس و ژولیده پیرهای خرفت درمانده بین خلط های سبز خشکیده نوجوانان ادعا دار و در سر کوچه ها پلاسیده کودکان کریه و آلوده دست و زانو و سر خراشیده مثل سگ های کوچه ها ولگرد مثل گربه به خاک غلتیده...
-
یکی بود ونبوددخترکی
دوشنبه 11 آذرماه سال 1392 08:44
یکی بود و نبود دخترکی زیر جای کبود دست یکی سیندرلای قصر تنهایی دختری که نبود می رقصید دختری که به ساز زن بابا از زمان ورود می رقصید هر شب تیره گریه را خورد ولی تا صبح زود می رقصید مادری که به شکلی ساده نبود اگر هم زنده بود می رقصید دخترک گفت بی خیال همه دستها را گشود می رقصید دختری راه خانه گم کرده کوچه ها را شبانه گم...
-
میخندم...
دوشنبه 11 آذرماه سال 1392 08:40
دوش وقتی که ملائک در میخانه زدند به ملکهایی به این با نمکی می خندم چونکه در واقعیت «نیست کسی یار کسی» وقتی در خواب ببینم ملکی می خندم هی ترک می خورد این خانه ویرانه من هی به ویرانی چرخ و فلکی می خندم از همان صبح که صبحانه مهیا نشود من به خشکیدن نان کپکی می خندم از در خانه برون آمده و توی گذر با خودم گپ می زنم بی خودکی...
-
خاطره
شنبه 9 آذرماه سال 1392 11:26
دستی ست که جای چای سم می ریزد زلفی ست که جای عشوه غم می ریزد یک خاطره ی دورِ فراموش شده گاهی همه چیز را به هم می ریزد
-
برای تو و...
شنبه 9 آذرماه سال 1392 11:25
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است سخن بگوییم
-
باران...
شنبه 9 آذرماه سال 1392 11:24
دیر باریدی باران ! دیر ... من مدتهاست در حجم نبودن کسی خشکیده ام ....
-
گاهی
شنبه 9 آذرماه سال 1392 11:23
گاهی بی هیچ بهانه ای کسی را دوست داری اما گاهی با هزار دلیل هم نمی توانی یکی را دوست داشته باشی ... !
-
بی نگاه عشق
شنبه 9 آذرماه سال 1392 11:22
بی نگاهِ عشق مجنون نیز لیلایی نداشت بی مقدس مریمی دنیا مسیحایی نداشت بی تو ای شوق غزلآلودهیِ شبهای من لحظهای حتی دلم با من همآوایی نداشت آنقدر خوبی که در چشمان تو گم میشوم کاش چشمان تو هم اینقدر زیبایی نداشت! این منم پنهانترین افسانهیِ شبهای تو آنکه در مهتاب باران شوقِ پیدایی نداشت در گریز از خلوت شبهایِ...
-
احساس تکانی
جمعه 8 آذرماه سال 1392 11:47
X تبلیغات میخواهم کمی احساست را بتکانم اما میترسم میدانی چرا؟ محو میکند...تمامی احساسم را از تمامی روز های بی تو بودن پس همان بهتر که با خرده های حس نابت
-
پی لبخندی
جمعه 8 آذرماه سال 1392 11:43
من در این آبادی، پی چیزی می گشتم پی خوابی شاید پی نوری، ریگی، لبخندی... روزهایی که کشیده شده تا پاسی از شب و شب هایی که خستگی ها چیزی از غربتش نمی کاهد. حرف هایی که چون نفس این شب های سرد در سینه حبس ... خواب هایی تو در تو همه از حضور دوست و باران و قلبی و آسمانی با یک ستاره... گلی عاشق که با صدای پای زمستان و شب چله...
-
کولی
چهارشنبه 15 آبانماه سال 1392 19:35
پای رقصیدنام بود و کمی پیشتر فالِ مرا میگرفت؛ او خطــــــــای دستهایم را میخواند .. و من آبلهی پاهایش را. .