-
کمی حرف دارم برا تو...
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 15:42
یکمی حرف دارم واسه تویی که پاتو گذاشتی رو دم ماره ماهم میرقصیم واسشون با فلوت عربا گرفتم فاز باهاش و حواسمم جمه منم غمم نیس حاجی حالتو بکن با یه پیک راکی راضیم از روزام خدامم دارم اونم نیس مخالفم اونو نمی بینیش اما دارمش تو شبم تو گوشم میگه برو هستم باهات پا پس نکش میگه بهم دست مریزاد بردی همرو از رو همینه نکن دست از...
-
بهار
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 15:29
بهار هرچقدر زیبا باشد، غربت پاییزش می کند!
-
چه خواهد کرد با ما ع ش ق
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 15:22
مرا بازیچه ی خود ساخت چون موسی که دریا را فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را نسیم مست وقتی بوی گُل می داد حس کردم که این دیوانه پرپر می کند یک روز گل ها را! خیانت قصه ی تلخی است اما از که می نالم؟ خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست چه آسان ننگ می خوانند نیرنگ زلیخا را! کسی...
-
آمد اما...
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 15:20
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود چشم خوابآلودهاش را مستی رویا نبود نقش عشق و آرزو از چهرهی دل شسته بود عکس شیدایی در آن آیینهی سیما نبود لب همان لب بود اما بوسهاش گرمی نداشت دل همان دل بود اما مست و بیپروا نبود در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت گر چه روزی همنشین جز با من رسوا نبود در نگاه سرد او غوغای دل خاموش...
-
بیا...
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 15:20
نیایی هم بهار میآید حفظ آبرو کن، بیــآ ...!
-
آمده بودی
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 15:19
دست از چرا و چاره و چمچاره می شویم و زل می زنم به جهل رابطه بیخودی متاسف نباش تو آمده بودی که بروی اصلا ! تو چه می دانی چه ترسی ست ترس از کوچه ی بعد از خداحافظ؟ تو چه می دانی چه ها که نمی کند این ترس؟ بیخودی لبخند نزن
-
خسته ام...
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 15:12
خسته ام از زندگی خسته ام از قضاوتهای سخت و سنگدلانه ات خسته ام از دلتنگیهایی که عمق مساوی و زمان نابرابر برای هر دوی ما داشت خسته ام از این همه باری که سالها حمل میکنم تمام هدفم در زندگی با تو بودن بود اگر تو نباشی من تمام میشم بدون تو دیگه نمیخوام باشم میخوام برم و بمیرم نمیخوام دلسوزی کنی نمیخوام واسم گریه کنی...
-
بزرگترین هدیه
شنبه 19 اسفندماه سال 1391 17:02
بزرگترین هدیه ایی که میتوان به کسی داد ؛ زمان است ! هنگامی که برای یک نفر وقت میگذاری ، قسمتی از زندگیت را به او دادی .... که باز پس نمیگیری !
-
بازکن پنجره را
شنبه 19 اسفندماه سال 1391 17:01
باز کن پنجره را و به مهتاب بگو صفحه ی ذهن کبوتر ابیست خواب گل مهتابیست ای نهایت در تو ابدیت در تو ای همیشه با من تا همیشه بودن باز کن چشمت را تا که گل باز شود قصه ی زندگی اغاز شود تا که از پنجره ی چشمانت عشق اغاز شود تا دلم باز شود......... دلم اینجا تنگ است دلم اینجا سرد است فصلها بی معنی اسمان بی رنگ است سرد سرد است...
-
مهربانی
شنبه 19 اسفندماه سال 1391 16:54
مهربانی را از درخت شکوفه زده آموختم, چون... وقتی به او لگد زدم او بجای تلافی کردن بر سرم شکوفه ریخت .... وتقدیم تو باد
-
پابلو نرودا (مترجم : دکتر شاهکار بینش پژوه)
شنبه 19 اسفندماه سال 1391 16:51
اگر تمام خاک زمین باشی تنها مشتی از تو کاقی است برای آنکه تا ابد بپرستمت از میان صور فلکی چشمهای توتنها نوری است که می شناسم تنت به بزرگی ماه و کلامت خورشیدی کامل و قلبت آتشی است برهنه پایاز تو عبور می کنم و تنگ می بوسمت ای سرزمین من!
-
تنهایی
شنبه 19 اسفندماه سال 1391 16:50
تنهایی چیزهای زیادی به انسان می آموزد اما تو نرو بگذار من نادان بمانم ...
-
گاهی
شنبه 19 اسفندماه سال 1391 16:49
گاهــــــــی دلـــــــم می خواهــــــــد یــــــک گوشـــــــه بنشینــــــم پشتـــــــــم را بکنــــــــم به دنیــــــــا پــــــاهـــــایم را بغــــــل کنـــــــم وبلنــــــدبلنــــــد بگویــــــــم؛ مـــــن دیـــــگر بازی نمیکنــــــم...!
-
چرا آشفته می خواهی...؟
شنبه 19 اسفندماه سال 1391 16:47
مرا بازیچه ی خود ساخت چون موسی که دریا را فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را نسیم مست وقتی بوی گُل می داد حس کردم که این دیوانه پرپر می کند یک روز گل ها را! خیانت قصه ی تلخی است اما از که می نالم؟ خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست چه آسان ننگ می خوانند نیرنگ زلیخا را! کسی...
-
تو را ...
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 16:55
تو را در بغض طهران در امیرآباد گم کردم تو را در کوچه های ی سرد نوبنیاد گم کردم تو را در جشن و رقص و پایکوبی بین مهمان ها تو را در گریه های ی میرِ بی داماد گم کردم تو را در گرته های ی صلح و آزادی غم و شادی تو را در شعرها ای درد مادرزاد گم کردم تو را در قهوه خانه ها تو را در دود قلیان ها تو را در پشت میز کافه...
-
ترک...
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 16:50
این روزا لبم به شدت ترک خورده و پوست پوست شده...... مثل خودم..... ترک ترک خورده روحمو جسمم...... از سرمای این روزا..... اینطوری نمیشه! باید درستش کنم..... و درستشم میکنم..... کاری نداره که! مهم اینه که فهمیدم ترک خورده! درمانش یه بتامتازونه!
-
عشق(جبران خلیل جبران)
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 16:46
عشق از آن کسانی است که همدیگر را درک می کنند با هر فاصله ای ...
-
در هم و برهم(پریشان گویی)
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 16:44
قدری بخواب امشب چشمان ِ تو برای شعر شدن زیادی سنگین اند... امشب، پشت فرمان به تو فکر می کردم. نمی دانم چقدر رابطه ی ما یکطرفه است اما میدانم که تو خدای نگه داشتن روابط یکطرفه ای. راستش را بخواهی من علیرغم اینکه زیاد به گوشم خوانده اند که باید از خدا ترسید از تو زیاد نمی ترسم! چرا که موجودات نجیب ترس ندارند و من با...
-
دلتنگی هایم
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 16:43
دلتنگی هایم را زیر دوش حمام میبرم بغضم را میان شـرشـر آب داغ میـترکانم تا هم ه فکر کنند قرمزی چشمانم از دَم کردن حمـــام است . . . ... و تقدیم تو باد
-
چه بود این...!
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 16:42
چه بود این "عشق " چه آفریدی خدایا قطره ای نوشیدم دریایی گریستم ... ... و تقدیم تو باد
-
غمگین چو پاییزم از من بگذر(نگهبان)
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 16:40
غمگین چو پاییزم ، از من بگذر شعری غم انگیزم ، از من بگذر ... سر تا به پا عشقم ، دردم ، سوزم بگذشته در آتش همچون روزم غمگین چو پاییزم ، از من بگذر شعری غم انگیزم ، از من بگذر بگذار ای بی خبر بسوزم ، چون شمعی تا سحر بسوزم بگذار ای بی خبر بسوزم ، چون شمعی تا سحر بسوزم دیگر ای مه به حال خسته بگذارم ، بگذر و با دل شکسته...
-
موج
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 16:39
من آن موجم که آرامش ندارم به آسانی سر سازش ندارم همیشه در گریز و در گذارم نمی مانم به یکجا بی قرارم سفر یعنی من و گستاخی من همیشه رفتن و هرگز نماندن هزاران ساحل و نادیده دیدن به پرسش های بی پاسخ رسیدن من از تبار دریا از نسل چشمه سارم رها تر از رهایی حصار بی حصارم ساحل حصار من نیست پایان کار من نیست همدرد و یار من نیست...
-
یادی از بانو دلکش
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1391 16:57
یادی از بانو دلکش برسر راه پر فراز و نشیب عمرم ! از دوران کودکی بسیار حساس بودم ، بازی که نیاز کودکی است مرا با خود نمی برد ، اما صدا ، ترانه ، سکوت ، تنهایی مرا به کول می گرفت و می برد به همین دلیل برسر راه عمرم سخت به موسیقی دل بسته بوده و هستم ،. نخست موسیقی محلی گوش هایم راآموزش داد ، تربیت کرد و با خود اخت نمود ،...
-
حادثـه باورنـکردنی سقـوط شهاب سنگ در روسیـه !
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1391 14:57
روز جمعه ۲۷ بهمن (۱۵ فوریه) منابع خبری روسیه گزارش دادند که برخورد یک شهابسنگ بزرگ به زمین در منطقه اورال واقع در مرکز روسیه، بیش از 900 نفر را زخمی کرده و به تعدادی ساختمان آسیب رسانده است. اکثر حادثهدیدگان در اثر اصابت قطعات شیشه و مصالح ساختمانی زخم سطحی برداشته اند اما چند نفر به خاطر جراحت جدی تر در ناحیه سر...
-
شکستنی
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1391 14:47
دیگر احتیــاط لازم نیستــــــ… شکستنی ها شکست، هرطور مایلیـــــد حمــــل کنیــــــد…!!!
-
فرهنگ لغغغغغغغتتتتتتتتت!!!
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1391 14:44
فروتن : آمپول Injury: اینجوری سرباز : بی حجاب پیشاهنگ : سکوت Black light: سیانور Easy Love: لواسان مملکت : گربه مملی سیمین : نیم ساعت Free fall: فال مجانی کوسه : این که دوتاس چیذر : چه ضری زدی؟ Superman : مرد بقال واهمه : همه را باز کن سیرت : موش دریایی کامران : راننده کامیون ایستک : سکتهٔ خفیف Refer: فرکردن مجدد مو...
-
عشق یعنی...
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 18:15
عشق یعنی با تو خواندن از جنون عشق یعنی سوختنها از درون عشق یعنی سوختن تا ساختن عشق یعنی عقل و دین را باختن عشق یعنی دل تراشیدن ز گل عشق یعنی گم شدن در باغ دل عشق یعنی تو ملامت کن مرا عشق یعنی می ستایم من تو را عشق یعنی در پی تو در به در عشق یعنی یک بیابان درد سر عشق یعنی با تو آغاز سفر عشق یعنی قلبی آماج خطر عشق یعنی...
-
تاریخچه ولنتاین
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 18:13
روز ولنتاین -تاریخچه کامل و دقیق ولنتاین در دست نیست و آنچه از پیشینه روز ولنتاین میدانیم با افسانه درآمیخته است. امروزه کلیسای کاتولیک به این نتیجه رسیده است که حداقل سه قدیس وجود داشتهاند که همگی به شهادت رسیده اند، به همین دلیل چندین افسانه سعی در بازگوئی تاریخچه آئین ولنتاین دارند. روز ولنتاین- در صده سوم...
-
نفس سهراب(برای زنده یاد سهراب سپهری)
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 18:11
خسته ام در گوشه ای ایستاده غم، غصه، خیال باطل صداها را نمی شناسم حس می کنم فقط چشم انداز اتاق را می بینم دلم می گیرد آهی می کشم آه................................... نمی دانم غمی دارم یا نه چه حس غریبی چه بی درک نگاهی به اط راف خرده های قلب م در گوشه ای خودم جایی دیگر وجود خالی از احساس بسیار غمناک است تنهایی، تاریکی،...
-
عسق من
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 18:10
عشق من اول عشقای بهارست عشق من ناجی قلبای ستارست عشق من عاشق هر چی رنگ آبیست عشق من فدای جاده های خاکیست عشق من هنوز وجودش خیلی خالیست عشق من دنبال عشقای خدائیست عشق من خوب می دونه هیچ جا وفا نیست عشق من ولی می گه اینجا ریا نیست عشق من دشمن حرفای جدائیست عشق من امید عشق آشنائیست عشق من بذار بگم اولین عشقاست عشق من...