ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

مهرگان

مژده یارا که مهرگان آمد
جشن پیوند عاشقان آمد
فصل احساس های آبی شد
عید دل های مهربان آمد

مهرگان است روز مهر و امید

روز لبخند دختر خورشید
روز روشن روان بهروزی
روزگار جوانی جاوید

مهرگان است، روز بیداری

روز آگاهی است و هشیاری
روز اندیشه های بالنده
روز افکار جاودان جاری


بپندار


نظر میدیم، بدون اینکه اصلا بدونیم چه خبره؟! اصلا خبری هست؟!!


دنیای جالبی شده واقعا. خیلی ها خودشون رو عقل کل فرض می کنن، و تصورشون اینه که هر فکری به ذهنشون برسه درسته! به خودشون حق میدن هر لفضی رو به زبون بیارن و با تمام تلاش سعی میکنن بگن "حرف من حقه و حقیقت، حرفِ تو چیزی نیست جز حماقت!!"


چشمام رو میبندم و سعی میکنم به زیباترین قطعه موسیقی ای که دوست دارم گوش بدم، یا باز میکنم چشمام رو و زیباترین تصویری که بتونم رو تماشا میکنم. لحظه ی زیبایی هست، وقتی ذهنت از هرچی بدیه به سمتِ لذتی سوق پیدا کنه که اون لحظه، فقط و فقط مال خودته، بدور از شنیدن و دیدنِ صحبت های ناشایست...


به گُمان است که می بیند

که شاید، می شنود.

به گُمان است که می داند

می شناسد

پندارش آید که شایسته می خواند

این گونه می اندیشد که بِه است و دیگران کِهتراند ز هرچه که هستند.


گُمان کن

بپندار

بیاندیش

مرا سریست که سودایش فرا زآدمیان باشد...


قسم به قلم


قسم

به قلم

چه روزگار به کامم آید و

چه چرخَدَم لیل و نهار فرسنگ ها دور از مُراد

پایدارا خواهد ایستاد

قامت

فریادم خواهد آمد

بلند

که

نخواهَدَم ایستاد از نگاریدنِ افکار

بر صفحه ی بی کرانِ بودن...


بر آسمان سوگند

چنان از آبی ات گویم تا

به خیره نشینی و نظاره گر باشی

توصیفِ بهشتیِ خود را

در کلامی جاوید...


بر تو

سلام و

بر ما

سلامتِ کلام...

کوچه علی چپ

نمی دانم اگر روزی کوچه علی چپ

                    مشمول طرح ترمیم بافت فرسوده شود

                               وقتی من و تو پس از مدت ها همدیگر را

                                     بر حسب اتفاق ببینیم

                                                    چه خاکی باید به سرمان بریزیم.

                           

ای باران ببار

چو بر زمینم آید

بارانِ عشق

خیس از احساس گردیم و

خیره به لبانت

چینِ دامانت

لبخندِ چشمانت.

 

زآسمانم بر آشفتن برخواهد خاست تا

قطره ای از بخشایشِ الطافت بر من آید.

 

ببار

ای باران

ببار...

خام بودم

من خام بودم

یا

تو (زیاد از حد) پخته بودی

دلیل این همه فاصله خام بودنم بود

یا

پخته بودنت

که تو را از من مرا از تو از عشقمان دور کرد

راستی خاطره هایم را جا گذاشتی

فنجان قهوه یمان       اتش شومینه        هنوز منتظرند

جایت همچنان خالیست

و

عطرت همچنان باقی ست .....


وفا را از بی وفاییت اموختم....

یلدا


بیشترین لحظه رو میشه داشت، با بهترینِ کسی که در عمیق ترین نقطه ی قلبت جا داره. دوست داشتنی ترین شب میشه بود، با ساختنِ دوست داشتنی ترین لحظاتی که میشه ساخت.


شبی که واقعا زیباست، شبی که دلنشینه، شبی که روح بخشه، باصفاست، شبی که منتهای همه ی شب هاست.


شبی که به تو خواهمش تا بخشیدن

که خواهم تا به لبخند آیی و

به برقِ شادیِ چشمانت

به فراموشی اش خواهم سپرد، خواب را

تب و تابِ بی تو بدون را.


شبی که

یلداست...

خسته ام


ال بال زدن های بیهوده ام
در انزوای باد و طوفان
فصل هایی که گویی قرن ها
کوه به کوه
و فاصله هایی که پر شده از دشت

آمدم و آمدم
رنجور و زرد
شکسته
تکیده
......
بگذار نفسی تازه کنم از را ه بس دراز
شایدم اگر رمقی به جان ِ بی جان بود
مسافرباشم .
اگر می شنوی صدای بی صدای ِ من
بگذار دمی بیاسایم .
که فریادِ بی صدایم گوید:
فقط خسته ام

ساعت فراموشی


timarestan

تیمارستان
آلبوم: ساعت فراموشی
خواننده: رضا یزدانی
آهنگساز : رضا یزدانی (تنظیم: میلاد عدل)
ترانه سرا : مهدی ایوبی


تو تیمارستان عشقت واژه هامو بستری کن

شبامو لبریز خورشید , روزامو خاکستری کن

منو از خودت نرنجون نگو دیوونگی ننگه

وقتی باتو باشم وقتی باتو باشم 

حتی دیوونگی هم قشنگه

مگه عیبی داره از تو حرف زدن با گل و گلدون

بگو کی میخواد بخنده به یه شبگرد غزلخون

دوست دارم که عابرا رو با تو اشتباه بگیرم

حتی وقتی تو اتوبوس نیستی واست جا بگیرم


دیوونه ام اینو شنیدی

عاشقی اینو شنیدم

یه تیمارستان بهم ریخت

دوباره خوابتو دیدم


میبینی وضعم خرابه میبینی روبراه نیستم

ولی با این همه بازم ولی با این همه بازم

پای عشقمون وایمیستم

تو منو دیوونه کردی نگو نه که خیلی دیره

قول بده هیچوقت نذاری قول بده هیچوقت نذاری

والیوم جاتو بگیره

قول بده که تا همیشه میشه رو قولت حساب کرد

خیلی وقتا بچه هارو میشه با یه قصه خواب کرد

دوست دارم از تو بخونم وقتی آسمون سیاهه

بقیه خوابن که خوابن مگه بیداری گناهه؟


دیوونه ام , اینو شنیدی

عاشقی اینو شنیدم

یه تیمارستان بهم ریخت

دوباره خوابتو دیدم...

***

banooye man
بانوی من
آلبوم: ساعت فراموشی
خواننده: رضا یزدانی
آهنگساز : رضا یزدانی (تنظیم: بهروز پایگان)
ترانه سرا : داوود مردانی

بانوی من امشب ترانه سازی کن
با این شب وحشی دوباره بازی کن
بانوی سرگردون عاشقترین میشم
دور حریم تو دیواره چین میشم
قد میکشم تا سیب حوای رویایی
بهشت همین دنیاست وقتی تو اینجایی
دستامو می بخشم به اعتماد تو

چهل ستون میشم امشب برای تو

یه اتفاق راهِ تا شب شکن باشی
پلنگ مغرورم تو ماه من باشی


بانوی من امشب ترانه سازی کن
با این شب وحشی دوباره بازی کن
بانوی سرگردون عاشقترین میشم
دور حریم تو دیواره چین میشم

میچینم این سیب رو حوای رویایی
بهشته این دنیا وقتی تو اینجایی

دستامو می بخشم به اعتماد تو

چهل ستون میشم امشب برای تو

یه اتفاق راهِ تا شب شکن باشی
پلنگ مغرورم تو ماه من باشی


 ***


harfaye shakhsi
حرف های شخصی
آلبوم: ساعت فراموشی
خواننده: رضا یزدانی
آهنگساز : رضا یزدانی (تنظیم: بهروز پایگان)
ترانه سرا : اندیشه فولادوند 


یه سری حرفای شخصی یه ترانه ی خصوصی
مینویسم رو پیانو با یه خودنویس طوسی
یه قشنون حس منظم
مثل یه ارتش محکم پشت تو وایستادم اینجا توی این طوسی مبهم
عصبی تر از همیشه این روزا خیلی کلافم
روحمو میشکافم اینبار تا یکی ازنو ببافم
ذهن خلاق حقیقت با سلیقم نمیخونه
نوسان داره و درمن همه چی رنگ جنونه
من به سبک خودم اینبار بیمه میشم تو ترانه
با همین حرفای شخصی که ندارن عاشقانه

من به سبک خودم اینبار بیمه میشم تو ترانه
با همین حرفای شخصی که ندارن عاشقانه


از همیشه عاطفی تر مستقل شدی تو از من
توی جسمم مُرد باتو روح آخرین تهمتن
یه شناسنامه ی تازه واسه ی خودم گرفتم
یه شناسنامه که قلبم باید عادت کنه کم کم
واسه من دیگه مهم نیست کی کجای قصه جاشه
چه کسی بدون دعوت پاش تو این ترانه واشه
دیگه یا زنگیه زنگی ,یا که نه رومیه رومی
خسته ام از این تعادل این تعادل عمومی

من به سبک خودم اینبار بیمه میشم تو ترانه
با همین حرفای شخصی که ندارن عاشقانه

من به سبک خودم اینبار بیمه میشم تو ترانه
با همین حرفای شخصی که ندارن عاشقانه


من یه عمریِ نشستم

به هوای یه نشونه با یه مشت فکری که انگار دو هزار سالشونه

یه نشونه یا یه آدرس که به سمت تو نباشه

کوه خاطرات با تو یدفعه از هم بپاشه

فاجعه خیلی عمیقه نه تحت کنترل نیست

من دیگه اسمی ندارم تو بهم میگی آنارشیست
اینارو میگم که شاید درد دوری عادی تر شه
این ترانه ی خصوصی یکمی عمومی تر شه


من به سبک خودم اینبار بیمه ام با این ترانه
با همین حرفا که گفتن فارغ از هر عاشقانه

من به سبک خودم اینبار بیمه ام با این ترانه
با همین حرفا که گفتن فارغ از هر عاشقانه


***


cafe behesht

کافه بهشت
آلبوم: ساعت فراموشی
خواننده: رضا یزدانی
آهنگساز : رضا یزدانی (تنظیم: بهروز پایگان)
ترانه سرا : حسن علی شیری


احساس میکنم تورو
از پشت اینهمه سکوت

تو کافه بارون میگیره

وقتی میشینم رو بروت

از راه که میرسی بازم

عطرت میپیچه تو هوا

فنجونم رو پر میکنی از حس طعمی آشنا

وقتی نگاهم میکنی خورشید تکراری میشه
همینجا روی  میزمون رود عسل جاری میشه
حوا تویی هرجا تو باشی بهشته

سیبی که چیدی ابتدای سرنوشته

کافه ,خیابون, خونه یا هرجا که باشیم

میتونیم از دنیا و تلخی هاش جدا شیم


چیزی بگو بانوی من کلافه ام ازین سکوت

میشکنه بغض آخرم وقتی میشینم رو بروت

چیزی بگو شاید صدات حریف دلتنگی بشه

شاید شب سیاه, سفید با واژه هات رنگی بشه

شاید که بیدارم کنی از خوابی که کابوسمه

دارم به دریا میزنم چشمای تو فانوسمه

حوا تویی هرجا تو باشی بهشته

سیبی که چیدی ابتدای سرنوشته

کافه ,خیابون, خونه یا هرجا که باشی

میتونیم از دنیا و تلخی هاش جدا شیم


***

cartoon khab
کارتن خواب
آلبوم: ساعت فراموشی
خواننده: رضا یزدانی
آهنگساز : رضا یزدانی (تنظیم: بهروز پایگان)
ترانه سرا : مهدی ایوبی

از بس رو کارتن خوابید از تخت میترسه
از عابرای ظاهرا خوشبخت میترسه
از کوچه از تنهایی از هرچی تو دنیاشه
از گربه های گشنه حتی سخت میترسه

چند ساله از هیچکس دلش پر نیست
چند ساله از چیزی نمی رنجه
هر روز تو رویاهاش پی نقشه
هر شب تو آشغالا پی گنجه
چند ساله که تاریک و کم حرفه
چند وقته که خالی از احساسه
چند ساله چیزی رو نمیبینه جز برق سکه تو شب کاسه

از بس رو کارتن خوابیده از تخت میترسه
ازعابرای ظاهرا خوشبخت میترسه
از کوچه از تنهایی از هرچی تو دنیاشه
از گربه های گشنه حتی سخت میترسه

بارون با بغضش همنفس میشه وقتی که جوب از گریه سر میره
از عابرا تصویر میگیره عمرش همینجوری هدر میره
دنیا براش جای قشنگی نیست
دنیا براش تلخ و نفس گیره
چند ساله که از تنهایی خسته ست چند ساله که از گشنگی سیره

با برفی که چند وقته بی وقفه روی موهاش میشینه میسازه
از پیت های خالی و روزنامه تو رویاش شومینه میسازه
ذل میزنه به آسمون گاهی
سقفش چقدر از بسترش دوره
راه رفتن آسون نیست, واسه مردی که عابرا فکر میکنن کورِ

از بس رو کارتن خوابید از تخت میترسه
از عابرای ظاهرا خوشبخت میترسه
از کوچه از تنهایی از هرچی تو دنیاشه
از گربه های گشنه حتی سخت میترسه
(2x)
***


bedoone to hicham

بدون تو هیچم
آلبوم: ساعت فراموشی
خواننده: رضا یزدانی
آهنگساز : رضا یزدانی (تنظیم: آرش زمانیان)
ترانه سرا : امیر جمشیدی


بدون تو هیچم یه خالی تو هم

تصویری مخدوشم از پازلی مبهم

یه اشک بی بغض و یه ابر بی بارون

یه درد بی درمون یه زخم بی مرهم

بدون تو هیچم یه سایه تو سایه

تو خونه ی وحشت بدون همسایه

یه پیچک بی دیوار به هیچی میپیچم

بدون تو هیچم, بدون تو هیچم

بدون تو هیچم موجی سرازیرم

یه رفت تو برگشت فقط عقب میرم

یه شعر بی شاعر یه عشق بی معشوق

یه کوه بی قله یه دشت بی شیرم

بدون تو هیچم,یه تانگوی مفرد

یه جاده بی مقصد یه پوچی ممتد

سرابی تودرتو، پست ته پیچم

بدون تو هیچم, بدون تو هیچم

بدون تو هیچم یه درد تو دردم

تو کوچه ای تاریک تنها ترین مردم

قراری کنسل و یه کافه ی تعطیل

یه سیگار خیس و یه قهوه سردم

بدون تو هیچم یه خالی سرشار

یه تیزی روی رگ تو روزای شب وار

اتاقی درهم و چند کاغذ پاره

یه تقویم سوخته یه ساعت بیکار


اصلاح شده- ممنون از خانم/آقای چیستا


***


cafe roya

 کافه رویا
آلبوم: ساعت فراموشی
خواننده: رضا یزدانی
آهنگساز : رضا یزدانی (تنظیم: بهروز پایگان)
ترانه سرا : علی کمارچی نژاد 


کافه ی خاطره بازی پره از قصه و رویاست

همه ی فکرام پریشون بورس خاطره همینجاست

آدماش بیدارن اما تو بیداری خواب میبینن

چشماتو ببند و گوش کن به صدای خسته ی من


یکیشون فکرِ تئاتره طرفای لاله زاره

اون یکی فکر سکانسِ آخره یه مشت دلاره

یکی گیجه شعر شاملو وسط دفتر آیدا

یکی داغه سینما رکس وقتی اکران گوزن ها

یکی زخمی رفاقت با یه سینه ی پر از خون

اونکه عاشقِ تو فکر قصه لیلی و مجنون

یکی فکر بوف کور و مرگ صادق هدایت

آخ چقدر خاطره داره روزگار بی مروت


داره پیرت میکنه غبار سرد خاطره

دست رو دستات گذاشتی و شب از سرت نمیگذره

چینیِ نازک رویات پر صدتا ترکِ

کاش میفهمیدی این زندگی نیست فلاش بکه


یکی فکر عطر بارون توی جاده ی شمالِ

اون یکی مست خیاله سهراب و رستم و زالِ

یکی تو فکر مصدق زخم 28 مرداد

اون یکی تو فکر شعره یه شب مهتاب فرهاد

یکی به یاد عزیزش خسته از اینهمه دوری

یکی فکر شعله های شبای چارشنبه سوری

یکی فکر جنگ و نفت و خاطره های جنوبه

یکی خسته از توهم مشتش رو  رو میز میکوبه

داره پیرت میکنه غبار سرد خاطره

دست رو دستات گذاشتی و شب از سرت نمیگذره

چینیِ نازک رویات پر صدتا ترکِ

کاش میفهمیدی این زندگی نیست فلاش بکه


***

vaghti to rafti

وقتی تو رفتی
آلبوم: ساعت فراموشی
خواننده: رضا یزدانی
آهنگساز : رضا یزدانی (تنظیم: بهروز پایگان)
ترانه سرا : رضا یزدانی


گلدونای توی خونه پوسید

تابلو های روی دیوار کج شد

قناریِ توی قفس دغ کرد

حتی خودم دیگه با من لج شد

وقتی تو رفتی,وقتی تو رفتی

وقتی تو رفتی,وقتی تو رفتی


اینجا سرده تو هم نیستی

اینجا سرده منم تنهام

نمی تارید یخ عمرم
نمی تارید شب دنیا


وقتی تو رفتی,وقتی تو رفتی

وقتی تو رفتی,وقتی تو رفتی


من اتفاقی بودم که انگار تنها با چشمای تو رخ میداد

این زندگی از جون من اما دیگه نمیدونم که چی میخواد

حنجرم خشکیده دیگه کارم سکوت شد

گیتارم شکست و قلبم...


از وقتی تو رفتی,وقتی تو رفتی

وقتی تو رفتی,وقتی تو رفتی


اصلاح شده -با تشکر از بامداد.


***


sinama

سینما
آلبوم: ساعت فراموشی
خواننده: رضا یزدانی
آهنگساز : رضا یزدانی (تنظیم: میلاد عدل)

ترانه سرا : حسن علی شیری


دنیا شبیه سینماست

از وقتی چشم وا میکنی

رو به یه پرده ی سفید

فقط تماشا می کنی

میآن و میرن آدما

نقش اونا عوض میشه

یه روز تماشاچین و

یه روز دیگه هنرپیشه

یه روز حمید هامونن اسیر شک فلسفی

یه روز رضا مارمولکن در میرن از هر طرفی

بعضی ها زیر پوست شب درگیر خون بازی میشن

مثل علی سنتورین به مرگشون رازی میشن

خیلی ها تا آخر عمر فقط سیاهی لشگرن

تو بازی نقشی ندارن نه میبازن نه میبرن


توی درام زندگی بگو که نقش ما چیه؟

کی آخرین کات رو میگه سناریو دست کیه؟

(2x)

دنیا شبیه سینماست پر از غم و پر از خوشی

شاید واسه تو پیش بیاد قصه ی فیلم سگ کشی

شاید منو تو باید از روبان قرمز رد بشیم

زبونه حاج کاظم رو ما شاید بازم بلد بشیم

وقتشه که رها بشی از حکم آقای رئیس

زندگیتو دوباره رو کاغذ بی خط بنویس

حالا وقته ضیافته تو قصه های پریا

وقت ستاره بازیه شبونه ی مشرقی ها

ماشینمون گیر کرده باز توی شنای ساحلی

کی میدونه بالاخره چی اومده سر الی

توی درام زندگی بگو که نقش ما چیه؟

کی آخرین کات رو میده سناریو دست کیه؟

(2x)


***


adam ye jai ro majboore

آدم یه جاهایی رو مجبوره
آلبوم: ساعت فراموشی
خواننده: رضا یزدانی
آهنگساز : رضا یزدانی (تنظیم: میلاد عدل)
ترانه سرا : مهدی ایوبی


اشکاتو کی میشمره وقتیکه دستای من از گونه هات دوره

رفتن همیشه اختیاری نیست آدم یه جاهایی رو مجبوره

فکر کن همیشه مال من باشی دنیا مگه زیباتر از این هم میشه؟

تو خیلی چیزا رو نمی فهمی من خیلی حرفا رو سرم میشه


امروز اگه از من جدا باشی دلواپس فردای تو نیستم

دنیا شبیه روزگارم نیست من مرد رویاهای تو نیستم

میرم با اینکه عاشقت هستم با اینکه چشمای تری دارم

ای کاش بفهمی که برای تو آروزهای بهتری دارم


خندت تو خونم جا نمیگیره سهم تو خورشیدِ نه خاموشی

من عاشقانه میگذرم از تو گاهی چه دلچسبه فراموشی

باور کن این روزا به غیر از من چیزی تو رویاهات اضافی نیست

باید با قرصام مهربون تر بشم بعد از تو روزی دو تا کافی نیست


ما قول دادیم مال هم باشیم ما قول دادیم اینو میدونم

با گریه میگیم مرده و قولش نامردم و قولم رو میشکونم

مثل  فرشته ها شدی امشب تو این لباس روشن توری

با گریه گم میشم تو مهمون ها دیدی یه جاهایی رو مجبوری


خندت تو خونم جا نمیگیره سهم تو خورشیدِ نه خاموشی

من عاشقانه میگذرم از تو گاهی چه دلچسبه فراموشی

باور کن این روزا به غیر از من چیزی تو رویاهات اضافه نیست

باید با قرصام مهربون تر بشم بعد از تو روزی دو تا کافی نیست

اشکاتو کی میشمره وقتیکه دستای من از گونه هات دوره

رفتن همیشه اختیاری نیست آدم یه جاهایی رو مجبوره

فکر کن همیشه مال من باشی دنیا مگه زیباتر از این هم میشه؟

تو خیلی چیزا رو نمی فهمی من خیلی حرفا رو سرم میشه


***


saat-faghat yekami chai vase man beriz

ساعت - فقط یه کمی چای واسه من بریز
آلبوم: ساعت فراموشی
خواننده: رضا یزدانی
آهنگساز : رضا یزدانی (تنظیم: میلاد عدل)
ترانه سرا : سروش دادخواه, میثم یوسفی 


ساعت ها رو به عقب برگردون

اگه فرصتی هنوزم مونده

بگو تو گذشته چی میبینی

که از آینده تو رو ترسونده


ساعت ها رو به عقب برگردون

اونهمه خاطره رو پیدا کن

پشت اینهمه شب تکراری

یه جهان تازه رو من واکن


من هنوز زخمی خاطره ام

جز تو هیچکس رو دلم مرهم نیست

اسم تو صدا زدم وقتیکه

حتی اسم خودمم یادم نیست


همه ی امیدمی این روزا

که نجاتم بدی از این زندون

تو فقط اگه بخوایی می تونی ساعت ها رو به عقب برگردون


نمیشه زمین خورد و گریه نکرد به دادم برس بهترین نارفیق

هنوزم به دستای تو قانع ام

هنوز عاشقم با یه زخم عمیق
تو این روزهای سیاه و کسل
دلم خیسه از حس بارون شدن
تو رو جون هر کی که بهش مومنی
فقط امشب رو حرف رفتن نزن...


تو این روزهای سیاه و کسل
دلم خیسه از حس بارون شدن
تو رو جون هر کی که بهش مومنی
فقط امشبو فقط امشبو فقط امشبو حرف رفتن نزن

تو این روزهای سیاه و مریض فقط یکمی چای واسه من بریز

تو این روزهای سیاه و مریض فقط یکمی چای واسه من بریز

تو این روزهای سیاه و مریض فقط یکمی چای..


می دونم همیشه بدهکارتم
می دونی نمی شه فراموش کرد
من از بس که تو خوابتم زخمی ام
نمی شه که کابوسم رو گوش کرد
نمی شه که این وحشتُ دوره کرد
نباشی، نمونی، نخندی، بری
یه عمری جنون رو تحمل کنم
به دیوونگیم دل نبندی بری

هه

تو سیگار رو خاموش کن تا بگم
چطور می شه با گریه هم دود شد
چطور می شه با خنده هم زخم خورد
چطور می شه با عشق نابود شد
شبایی که می ترسم از فکرهام
همیشه هوا خیس و بارونیه
یه زن با جنونش به من یاد داد
که عاشق شدن,که عاشق شدن که عاشق شدن  قبل ویرونیه...

تو این روزهای سیاه و مریض فقط یکمی چای واسه من بریز

تو این روزهای سیاه و مریض فقط یکمی چای واسه من بریز

(2x)


***


chamedon-kojaye in donya mishe

چمدون - کجای این دنیا میشه
آلبوم: ساعت فراموشی
خواننده: رضا یزدانی
آهنگساز : رضا یزدانی (تنظیم: میلاد عدل)
ترانه سرا : علیرضا باران, پویان بوترابی


کمک کن,ببندم چمدونم رو لباسام رو باید خودت تا کنی

تو بارون یکریز این پنجره باید رفتنم رو تماشا کنی

نباید پر از گریه شی پشت من نذار فکر من باشی دیوونه وار

بذار آیینه خیس هق هق بشه ولی تو به روی خودت هم نیار...


تو که نقش حوا برای توئه تاکی میخواییی این مرد رو آدم کنی؟

خودم باید از بغض تو رد بشم نباید بذارم تو ترکم کنی

(صدای رعد و برق)

کجای این دنیا میشه که با تو آروم بگیرم؟

کی میرسی کی میرسی بگو که ساعت بگیرم

کجای این دنیا میشه بی واهمه بهم رسید؟

پشت شبای بی نفس روزای بهتری رو دید...

گلوی ساعت شنی هم بغض لحظه هام میشه

یه روزی از این فاصله طوفان شن بپا میشه

یه روزی تکیه میکنی به کوهی که بغض منه

کوهی که با هر نفست منتظره یه بهمنه


من پشت خط قرمزم تو پشت شیشه ی قطار

پشت چشمای بارونیم قراره بعدی رو بذار

روی کدوم نقطه باید رها شد از این دلهره

 که فکرم از دغدغه ی باید نبایدها پره


توی سینه ی من یه نفس دیدن تو یکدم شده

تا میرسم حس میکنم.. لحظه ی برگشتن شده


دنیا حریمی نداره دور دلت خط میکشم

نزدیکی شبامون رو از دور حسرت میکشم

گلوی ساعت شنی هم بغض لحظه هام میشه

یه روزی از این فاصله طوفان شن بپا میشه

یه روزی تکیه میکنی به کوهی که بغض منه

کوهی که با هر نفست منتظره یه بهمنه

***


bebar barayam

ببار برایم
آلبوم: ساعت فراموشی
خواننده: رضا یزدانی
آهنگساز : رضا یزدانی (تنظیم: بهروز پایگان)
ترانه سرا : گلبرگ شعبانی


ببار برایم تو که هزاران چشمه ی جوشان پشت مردمکهایت پنهان کرده ای

ببار برایم اشکهایت همان آب حیاتیست که خضر نوشید و هنوز در به در جاودانگیست

ببار برایم تو که هزاران چشمه ی جوشان پشت مردمکهایت پنهان کرده ای

ببار برایم اشکهایت همان آب حیاتیست که خضر نوشید و هنوز در به در جاودانگیست


ببار برایم ساعت چشمهایم عجیب با ساعت ابرها کوک است

عقربه هایی خلاف مسیر زندگی... که بهم نمیرسن و فقط جفت میشوند

ببار برایم که تو اشک هایت برف آب شده ی کوهستان است

بکر و جاری ببار ,ببار , سیلاب دردهایت را دوست دارم


***


chera yadam nemiad

چرا یادم نمیاد؟
آلبوم: ساعت فراموشی
خواننده: رضا یزدانی
آهنگساز : رضا یزدانی (تنظیم: میلاد عدل)
ترانه سرا : حسن علی شیری


نمیدونم چرا یادم نمیآد کجا دستای ما با هم گره خورد

چه روزی قلبم از عشق تو لرزید کدوم ما دل اون یکی رو برد

چرا درگیر احساست شدم من چجوری اولین دیدار رخ داد

تو بهمن بود یا نزدیکِ مرداد نمیدونم چرا یادم نمیآد


نمیدونم چرا سرگیجه دارم چرا دستای تو اینقدر سرده

بگو این حس تلخ شک و تردید چجوری تو وجودم رخنه کرده

چی شد بعد یه عمر هم سقف بودن تو یک آن سقف رویاها فروریخت

کی عکس این کلاغ نحس و شومُ, رو دیوار سپید خونه آویخت

باید یادم بمونه این دقیقه همین لحظه که تو از خونه میری

اگرچه حسم رو از من گرفتی نباید تو وجود من بمیری


نمیدونم چرا یادم نمیآد چجوری اولین دیدار رخ داد

تو بهمن بود یا نزدیکِ مرداد نمیدونم چرا یادم نمیآد

نمیدونم چرا یادم نمیآد









رضا یزدانی


منو ببخش!


تو رو به خدا بعد من مواظب خودت باش
گریه نکن آروم بگیر به فکر زندگیت باش
غصه ام میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری

شکایت از کسی نکن با اینکه خیلی دلخوری
دلت نگیره مهربون ، عاشقتم اینو بدون
دلم گرفته میدونی ، از هم جدا کردنمون

دل نگرونتم همش،اگه خطا کردم ببخش
بازم منو به خاطر تموم خوبیهات ببخش
منو ببخش ، منو ببخش

اصلا فراموشم کن و فک کن منو نداشتی
اینجوری خیلی بهتره بگو منو نخواستی
برو بگو تنهایی رو خیلی زیاد دوسش داری
اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری

دلت نگیره مهربون ، عاشقتم اینو بدون
دلم گرفته میدونی ، از هم جدا کردنمون
دل نگرونتم همش ، اگه خطا کردم ببخش
بازم منو به خاطر تموم خوبیات ببخش
منو ببخش ، منو ببخش


... و تقدیم تو باد

هنوز عاشقانه کنار توام


هنوز عاشقانه کنار توام

ترانه ترانه کنار توام
به یادم میای مثل یه خاطره
نذار اسمت از یاد این دل بره


تو دنیای خوابت پناهم بده

به دنیای پروانه راهم بده

بذار پر بگیرم از این خستگی

نذار که قفس باشه دلبستگی


هنوز عاشقانه کنار توام
غزل تا غزل بی قرار توام
کنار توام تو شهر بی کسی
بگو از کدوم گریه سر می رسی

بیا ابرُ از توی چشمام ببر
پُرم از تب و اشتیاق سفر

بیا رد شیم از زیر رنگین کمون
تا پایان این قصه با من بمون
تا پایان این قصه با من بمون


بارووووووون!


بارون میزنه روی گونه هام

میباره روی شونه هام بارون
وای از این گذر دورون
بارون میاره برام یاد تو
گرمی خاطرات تو بارون

وای از این گذر دورون


صدتا بهار گذشت
ای روزگار گذشت
هوای تار گذشت
صبح غمبار گذشت
اما این قلب من
لحظه ای از تو یار نگذشت
برف سفید دیدیم
ماه و خورشید دیدیم
لرزش بید دیدیم
موی سپید دیدیم

اما از میوه ی باغچه عاشقی نچیدیم


من پشت شیشه با چشمای بارونی
منتظر می مونم تنها تو می دونی
خونه بی تو شدهزندون خاطره
یاد تو می باره از پشت پنجره
ای تو بهار من
ای تو دلدار من
بی تو خزون شده
آخر کار من
طی شده عمر من
پشت این پنجره
بغض ابرای دل

ریخته تو حنجره


نپرس عشق چیست


نپرس که عشق چیست

عشق,شاید,روزی,جایی , لحظه ای
گم شده است
گم شده است و باید پیدایش کنیم.
نترس, باید پیدایش کنیم و شاید پیدا شود
که گفته است جوینده یابنده است؟
مگر نمی بینی هزار ها نفر گشتن و نیافتند
به گفتن نیست
باید سکوت کرد
فقط سکوت کرد و گشت
شاید روزی, جایی, لحظه ای
پشت یک اتفاق ساده
پیدا شود

آیینه به تو خیره شده است


ه تو می مانی
نه اندوه
و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود ، قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم ، خواهد رفت
آن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه
نه
آیینه به تو ، خیره شده است
تو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا ، که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت ، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته های فردا ، همه ای کاش ای کاش
ظرف این لحظه ، ولیکن خالی است
ساحت سینه ، پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید ، در این سینه بر او باز مکن
....

شل سیلور استاین


وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست،
نگفتم : عزیزم ، این کار را نکن .
نگفتم : برگرد
و یک بار دیگر به من فرصت بده .
وقتی پرسید دوستش دارم یا نه ،
رویم را برگرداندم.
حالا او رفته
و من
تمام چیزهایی را که نگفتم ، می شنوم.
نگفتم : عزیزم متاسفم ،
چون من هم مقّصر بودم.
نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم ،
چون تمام آنچه می خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است.
گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده ای ،
من آن را سد نخواهم کرد.
حالا او رفته
و من
تمام چیزهایی را که نگفتم ، می شنوم.
او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم
نگفتم : اگر تو نباشی زندگی ام بی معنی خواهد بود.
فکر می کردم از تمامی آن بازی ها خلاص خواهم شد.
اما حالا ، تنها کاری که می کنم
گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم.
نگفتم :بارانی ات را درآر...
قهوه درست می کنم و با هم حرف می زنیم.
نگفتم :جاده بیرون خانه
طولانی و خلوت و بی انتهاست.
گفتم : خدانگهدار ، موفق باشی ، خدا به همراهت .
او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهایی که نگفتم ، زندگی کنم.

تورا گفتم


ورا ای چشم یادت هست می گفتم 

ببین آیات پاک مهربانی را 

تورا ای گوش یادت هست می گفتم صدای آه می آید 

نگفتم من سکوت مردمان را هم شنیدن رسم زیبایی ست 

تورا ای لب نگفتم من سلامی کن 

به لبخندی گره از ابروان بسته ای وا کن 

زبان سرخ گفتم من کلام مهربانی بر تو بس زیبایت 

 نگفتم ای رگ گردن خدایم را سلامی ده 

تورا گردن نگفتم زیر بار حرف ناحق خم مشو هرگز 

تو را ای شانه گفتم  

که باید تکیه گاهی بر سری  با گریه های نیمه شب باشی  

تورا ای دست یادت هست می گفتم شکسته بال قمری را دوایی نه 

تو را ای دل نگفتم مهربانی کن ببخشای رحم کن با مردمان زین پس مدارا کن 

۰تو را ای عشق من گفتم خدایی شو 

تو بند این زمین از پای خود وا کن 

تورا ای پای خوبم من تو را گفتم قدم در را خوبی نه 

تورا ای نفس یادت هست می گفتم  

که باید راه خدا آرامشت را ارمغان آور 

نگفتم من تو را ای جان  

از این پس لایق جانان شو 

نگفتم من تورا ای من قسم برروز روشن  

بساط این منیت را به دور  افکن  

خلاصه 

روح زیبای خدا در خاک سرد و تیره  

زین پس مرحمت فرموده  

این مخلوق اشرف را 

تو آدم کن

وقتی تو آمدی


وقتی تو آمدی  

هنگامه ای که توخواندی مرا به خویش 

با آن که شوق بودن در کاروان عشق 

بر پشته های خار دلم شعله می کشید 

در فکرآن که چه گویم تورا نخست  

از شرم آن که نبینی نگاه خیس 

رفتم به آب تا بشویم نشان اشک   

لختی درنگ شد  

تا آمدم بگیرم نشان تو 

ای وای رفته بودی و من ماندم وسکوت 

با حسرتی که به دل ماند و کهنه شد 

پژمرده شد وجود من از شرم آن قرار 

می شد میان کوچه بیایم ولی چه حیف 

در گیر ودار تنگی پاپوش روزگار 

فرصت زدست رفت 

پیچید بند دو کفشم میان پای  

خوردم زمین و نشستم میان راه 

با دست های خاکی و زخمی به روی دل 

و آن رخصتی که دادی زدست رفت 

گشتم تورا زپشت پنجره اما... 

دریغ و درد 

در پشت پنجره دیگر کسی نبود 

گردی؛ ز رد سواری که رفته بود 

عطری ؛که بوی عطش را گرفته بود 

آری تو را زقاب پنجره نتوان نظاره کرد 

در را کسی نبسته ولی من به پشت در 

اینک میان کوچه نشستم به انتظار 

فارغ زهر چه پای مرا حبس می کند 

ببریده بند جهان از دو پای خویش 

گوشم به زنگ پیامت به صد امید 

با این نگاه مانده به ره عهد بسته ام 

روزی اگر دوباره بخوانی مرا به خویش 

با بال دل  

که ندارد نشان کفش 

آری به سوی تو 

پرواز می کنم 

 

بعد از تو


بعد از تو نگاهی مجذوب کننده نبود
حس چشمها از نوازش دور بود
بعد از تو صحبتی از علایق نیست,تنها باران و حس باتو بودن
بعد از تو هیچ دستی تکرار لمس تو را نداشت

بعد از تو نگاهها هرزه بود

بعد از تو هیچ لبی طعم لبهای تورا نداشت
بوی خلاء موهایت , عطر تنت
بعد از تو هیچ زخمی سربسته نبود
بعد از تو هیچ لحنی قصه ای در پس خود پنهان نداشت
سیاه و سفید

بعد از تو خاطرات و خاطرات
بازهم خیابان های این شهر شلوغ خلوتی برای من و تو نساخت
لبخندت,شیرینی لبخندت
بعد از تو هیچ عشقی عشق نبود
هیچ خوشی ماندگاری نداشت

ضربان تند قلبم وقتیکه دیدنی در راه بود را دوست دارم
حس ترس بوسه های پنهان
تنها ماندگاریت از برای همین خاطراتست

حکایت


شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع و گریه و زاری بود.
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !
استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
 

شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!
استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.
استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .
استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟
شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!
استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!
شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!
استاد گفت :
پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!
همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی
تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .
خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد و می پذیرد،
نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را.....!

نگاهت می کنم شاید هنوزم عاشقم باشی



نگاهت می‌کنم شاید، هنوزم عاشقم باشی

کجا پر می‌کشی از من، تو که می‌ترسی تنها شی
نگاهت می‌کنم شاید، شب از عشق تو زیبا شه
یه چیزی مثل دل‌تنگی، تو چشمای تو پیدا شه
همین‌که عشقُ می‌فهمی، همین‌که با تو هم‌دردم
نمی‌شه یا نمی‌تونم یه لحظه از تو برگردم
هنوز دستاتُ می‌گیرم، هنوزم بی تو می‌میرم
اگرچه از تو دل کندم، اگرچه از تو دل‌گیرم


من و تو تازه گل کردیم، حالا که وقتِ رفتن نیست
بجز دلواپسی حسی، تو فرداهای بی من نیست
نگاهت می‌کنم شاید، نتونی بگذری از من
هنوزم با تو خوشبختم، تو اوج عشق و دل کندن

همین‌که عشقُ می‌فهمی، همین‌که با تو هم‌دردم
نمی‌شه یا نمی‌تونم یه لحظه از تو برگردم

هنوز دستاتُ می‌گیرم، هنوزم بی تو می‌میرم
اگرچه از تو دل کندم، اگرچه از تو دل‌گیرم






... و تقدیم تو باد